سالها سرمایهگذاران با همه انواع استارتاپ ها به عنوان کسب و کارهایی کوچک رفتار میکردند که در این تعریف، یک تفاوت بزرگ مفهومی و سازمانی بین کسب و کار تازه تاسیس و کسب و کار کوچک نادیده گرفته میشد.
گرچه تعریف رایج از استارت آپ به عنوان یک شرکت نوآور با کمتر از 100 نفر پرسنل اشتباه نیست؛ اما در توضیح کل فلسفه استارتاپ موفق نمیباشد.
به گفته مدرس استارتاپ، استیو بلانک، “استارت آپ سازمانی موقت است که برای جستجوی مدل کسب و کار قابل تکرار و مقیاسپذیر طراحی شده است”. در حالی که کسب و کار کوچک، طبق مدل کسب و کار ثابت انجام میشود. برای مطالعه بیشتر در خصوص مدل کسب و کار، روی مدل کسب و کار کلیک کنید!
این مفهوم برای یک بنیانگذار استارتآپ، به معنای سه عملکرد اصلی زیر است:
- ارائهی چشمانداز از یک محصول با مجموعهای از ویژگیها
- ایجاد یک سری مناظر از مدل کسب و کار؛ مانند مشتریان، توزیع محصول، داراییهای کسب و کار و…
- بررسی این که آیا مشتریان به صورتی که این مدل پیشبینی کرده، عمل میکنند یا خیر؟
دسته بندی انواع استارتاپ ها توسط استیو بلانک
به گفته استیو بلانک، اسطوره سیلیکون ولی (silicon valley)، استارت آپها به شش نوع زیر تقسیم میشوند:
استارتاپ هایی که نوعی سبک زندگیاند: افراد خود اشتغال
کارآفرینان این نوع استارت آپ، سبک زندگی ترجیحی خود را میگذرانند و برای کسی کار نمیکنند. در سیلیکون ولی، چنین متخصصانی معمولا کد نویسان مستقل یا طراحان وب هستند که عاشق شغل خود هستند.
استارتاپ کسب و کارهای کوچک
کسب و کارهای کوچک مانند فروشگاههای مواد غذایی، آرایشگاهها، نانوایی، آژانسهای مسافرتی، نجارها و … اند که کسب و کار خود را برای تأمین زندگی خود اداره میکنند. استارت آپ کسب و کارهای کوچک مقیاس پذیر نمیباشند.
استارتاپ های مقیاس پذیر
گوگل، اوبر، فیس بوک، توییتر فقط آخرین نمونههای استارت آپ مقیاسپذیراند. بنیانگذاران این کسب و کارها از همان ابتدا به تغیر دادن جهان ایمان دارند.
چنین استارت آپ هایی بهترین و درخشان ترینها را استخدام میکنند. آنها همیشه به دنبال یک مدل کسب و کار قابل تکرار و مقیاس پذیر هستند و وقتی آن را پیدا کردند، به دنبال سرمایهگذاران بیشتر برای رونق کسب و کار خود میگردند.
استارتاپ های مقیاس پذیر اغلب در مراکز بزرگ نوآوری (سیلیکون ولی، شانگهای، نیویورک، بوستون، اسرائیل و …) با یکدیگر هم گروه میشوند.
استارتاپ های که برای فروشاند
در طول پنج سال گذشته، برای مثال استارتآپ هایی که برنامههای گوشیهای همراه را ارائه میدهند، به شرکتهای بزرگتر فروخته میشوند. این گرایش روز به روز بیشتر محبوب میشود. هدف این نوع استارت آپ ها ساختن یک شرکت میلیارد دلاری نیست؛ بلکه فروش آن به یک شرکت بزرگتر میباشد.
استارتاپ های بزرگ
شرکتهای بزرگ دارای طول عمری محدود هستند. تغییر در ترجیحات مشتریان، فناوریهای نو، مسائل مربوط به قانون و رقبای جدید باعث ایجاد فشار بر روی آنها میشود و شرکتهای بزرگ را مجبور به نوآوری و تولید محصولات جدید و جدیدتر برای مشتریان خود میکند؛ به عنوان مثال شرکت هایی مانند گوگل و اندروید از این دسته میباشند.
دربارهی اهمیت نوآوری در محصول بیشتر بخوانید: نوآوری محصول چیست و چرا برای برندها اهمیت دارد؟
استارتاپ های اجتماعی
این نوع استارت آپ ها پرشور بوده و همیشه تغییر ایجاد میکنند. این نوع استارت آپ برخلاف استارتاپهای مقیاس پذیر، مأموریت بهتر کردن جهان را همراه کسب ثروت وظیفه خود قرار دادهاند. به عنوان مثال میتوان رویکرد شرکت “تسلا” به مدیریت “ایلان ماسک” را در این دسته قرار داد.
اگر میخواهید درباره اکوسیستم نوآوری مطالعه کنید، روی اکوسیستم فناوری چیست و چگونه از رشد و نوآوری پشتیبانی میکند؟ کلیک کنید!
چه زمانی یک استارتاپ دیگر استارتاپ نیست؟
استارت آپ دارای اشتیاق، انگیزه و متمرکز بر یک ایده است و برای رسیدن به موفقیت، از موانع غیرممکنی عبور میکند. اما این سواری دیوانهوار باید جایی و به نوعی پایان یابد.
سوال این است که چه زمانی؟ این نقطه عطف کجاست؟ از چه زمانی میشود گفت که یک استارتاپ دیگر مانند سایر کسب و کارها است؟
“Adam D ‘Augelli” ، از شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر “true ventures” واقع در سانفرانسیسکو، اظهار دارد که یک کسب و کار تا زمانی استارتاپ است که محصول یا بازار مناسب را شناسایی کرده و مقیاس گذاری آن را شروع کند.
اگرچه درک این تعریف دشوار است، اما سرنخهایی به ما میدهد که نشان میدهند استارتاپ شما دیگر یک استارت آپ نیست. در ادامه به برخی از این سرنخها پرداختهایم:
شما در حال خرید استارتاپ های دیگر هستید: روزگاری اوبر و پینترست استارتاپ بودند. اما امروزه در حال مصرف استارتاپ های دیگر هستند. اگر استارتاپی جا افتاده باشد و بتواند استارتاپهای دیگری را بخرد، احتمالاً دیگر استارت آپ جدیدی نیست و یک شرکت بالغ میباشد.
وقتی استارتاپ قادر به سرمایهگذاری است: هنگامی که به نقطهای از کسب و کار خود رسیدید که از شما خواسته میشود در تجارتهای دیگر سرمایهگذاری کنید، مطمئناً از مرحله استارت آپ خارج شدهاید.
مرحله “پذیرفتن ریسک بالا” را پشت سر گذاشته اید: ریسکپذیری یک قسمت اساسی از کارآفرینی است. اگر این بازی سخت را پشت سر گذاشتهاید، در جستجوی سرمایههای کلان نیستید و دیگر سرمایه شخصی خود را برای بقا فدا نمیکنید، احتمالاً از وضعیت استارتاپ خارج شدهاید.
برای اطلاعات بیشتر دربارهی تامین سرمایه برای کسب و کار، روی تامین سرمایه کسب و کار کلیک کنید!
قانون 50-100-500: یک سری معیارها وجود دارد که بر اساس آنها میتوانید وضعیت کسب و کار خود را بسنجید؛ مانند تعداد کارمندان، تعداد دورهای تأمین بودجه، درآمد و… .
“الکس ویلهلم”، نویسنده “TechCrunch“، قانون “50-100-500” خود را در این باره ارائه میکند. طبق قاعده وی، اگر شرکتی فراتر از هر یک از این معیارها باشد، دیگر یک شرکت نوپا نیست:
- 50 میلیون دلار نرخ اجرای درآمد
- 100 کارمند یا بیشتر
- ارزش بیش از 500 میلیون دلار
شما حقوق خوبی به کارمندان خود میدهید: اگر ذخیرهی بانکی دارید و کارمندان شما از مزایا و حقوق بسیار خوبی بهرهمنداند، شما احتمالاً مرحله استارت آپ بودن را پشت سر گذاشتهاید.
برند: اگر برندهایی که قبلاً با آنها کار کردهاید دیگر به اندازه شرکت شما مهم نیستند و در عوض برندهای معروف نام شما را میشناسند و میخواهند با شما شریک شوند میتوان گفت شما یک مارک تجاری مستقل و بالغ دارید.
شما بیش از 30 کارمند دارید: اگر زمانی که شما و اولین همکارانتان در یک گاراژ با هم کار میکردید گذشته و تعداد کارمندانتان از زمان تأسیس دو برابر یا حتی سه برابر شده است، شما احتمالاً در مرحلهای هستید که دیگر نمیتوانید شرکت خود را استارتاپ بنامید.
نتیجه گیری
“استیو جابز” عاشق معماری استارتاپ بود و بیان کرد که میخواهد اپل به بزرگترین استارتاپ جهان تبدیل شود. مطمئناً اپل دیگر یک شرکت نوپا نیست؛ اما آنچه استیو جابز درباره آن صحبت میکرد قیمت این شرکت نبود. منظور وی، “طرز فکر استارت آپی” آن بود.
هرگز طرز فکر استارتاپی را متوقف نکنید. ممکن است ادامه کار برای شرکت شما، غیرمحتمل به نظر برسد؛ اما داشتن اشتیاق و این طرز فکر رمز رسیدن به موفقیت میباشد.
چنانچه ممکن است در یک استارت آپ موفق نباشید اما به گفته “استیو بلانک” شکست اتفاق میافتد زیرا شکست یک پروسه اجتناب ناپذیر از راه اندازی یک استارت آپ است.” به گفته وی “در سیلیکون ولی (silicon valley) بازندهای وجود ندارد! ما در اینجا، افراد شکست خورده را ((اشخاص با تجربه)) مینامیم.”
ثبت ديدگاه